مثلا اگر امر به چيزی بشود ، مثلا حج ، و حج يك سلسله مقدمات دارد از
قبيل گرفتن گذرنامه ، گرفتن بليط ، تلقيح ، احيانا تبديل پول ، آيا امر
به حج مستلزم امر به مقدمات آن هم هست يا نه ؟ به عبارت ديگر : آيا
وجوب يك چيز مستلزم وجوب مقدمات آن چيز هست يا نه ؟ .
در حرامها چطور ؟ آيا حرمت چيزی مستلزم حرمت مقدمات آن هست يا نه ؟
مساله ديگر : انسان در آن واحد قادر نيست دو كاری كه ضد يكديگرند
انجام دهد ، مثلا در آن واحد هم نماز بخواند و هم به كار تطهير مسجد كه
فرضا نجس شده بپردازد ، بلكه انجام يك كار مستلزم ترك ضد آن كار است
. حالا آيا امر به يك شی مستلزم اين هست كه از ضد آن نهی شده باشد ؟ آيا
هر امری چندين نهی را ( نهی از اضداد مأمور به را ) به دنبال خود میكشد
يا نه ؟
مساله ديگر : اگر دو واجب داشته باشيم كه امكان ندارد هر دو را در آن
واحد با يكديگر انجام دهيم بلكه ناچاريم يكی از آن دو را انتخاب كنيم ،
در اين صورت اگر يكی از آن دو واجب از ديگری مهمتر است قطعا " أهم "
( مهمتر ) را بايد انتخاب كنيم .
حالا اين سؤال پيش میآيد كه آيا در اين صورت تكليف ما به " مهم "
به واسطه تكليف ما به " اهم " به كلی ساقط شده است يا سقوطش در فرضی
است كه عملا اشتغال به " اهم " پيدا كنيم ؟ نتيجه اين است كه آيا اگر
اساسا رفتيم و خوابيديم ، نه أهم را انجام داديم و نه مهم را ، فقط يك
گناه مرتكب شدهايم و آن ترك تكليف اهم است و اما نسبت به تكليف مهم
گناهی مرتكب نشدهايم چون
|