سكوت نكرده است و يك سلسله قواعد و وظائف عملی كه از آنها به " حكم
ظاهری " میتوانيم تعبير كنيم ، برای ما مقرر كرده است . به دست آوردن
وظيفه عملی ظاهری پس از مأيوس شدن از استنباط حكم واقعی نيز خود
نيازمند به اين است كه ما راه و روش و دستور استفاده از آن قواعد را
بياموزيم .
عليهذا علم اصول كه علم دستوری است دو قسمت میشود . يك قسمت آن
عبارت است از دستور استنباط صحيح احكام شرعی واقعی از منابع مربوطه .
قسمت ديگر مربوط است به دستور صحيح استفاده از يك سلسله قواعد عملی در
صورت يأس از استنباط . ما بخش اول را میتوانيم " اصول استنباطيه " و
بخش دوم را " اصول عمليه " بناميم . و نظر به اينكه اصول استنباطيه يا
مربوط است به استنباط از كتاب و يا از سنت و يا اجماع و يا از عقل ،
مسائل اصول استنباطيه منقسم میشود به چهار مبحث . بحث خود را از مبحث
كتاب آغاز میكنيم .
حجيت ظواهر كتاب
در علم اصول مباحث زيادی كه اختصاص به قرآن داشته باشد نداريم .
غالب مباحث مربوط به قرآن ، مشترك است ميان كتاب و سنت . تنها
مبحث اختصاصی قرآن ، مبحث " حجيت ظواهر " است ، يعنی آيا ظاهر قرآن
قطع نظر از اينكه وسيله حديثی تفسير شده باشد حجت است و فقيه میتواند
آنرا مستند قرار دهد يا خير ؟
به نظر عجيب میآيد كه اصوليون چنين مبحثی را طرح